نوجوانی، مرحله گذار رشد فیزیکی و روانی انسان است که میان کودکی و جوانی روی میدهد. این گذار، تغییرات زیستی (بلوغ جنسی)، اجتماعی، و روانشناختیرا در بر میگیرد، هرچند که از میان اینها تنها تغییرات زیستی و روانشناختی را میتوان به آسانی اندازهگیری کرد. در سالهای اخیر، آغاز بلوغ در پیشانوجوانی (پیش از نوجوانی) به نوعی افزایش داشتهاست (بهویژه در دختران، با بلوغ زودهنگام و زودرس)، و نوجوانی گاهی در آنسوی سالهای نوجوانی (بهویژه در پسران) امتداد داشتهاست. این تغییرات تعریفی منسجم از چارچوبه زمانی نوجوانی را دشوارتر ساختهاست. در بسیاری از پژوهشها نوجوانی رابه سه دوره تقسیم میکنند: نوجوانی اولیه (۱۲–۱۴سالگی)، اواسط نوجوانی (۱۴–۱۶سالگی) واواخر نوحوانی (۱۶–۱۹سالگی). پایان نوجوانی و آغاز جوانی و بزرگسالی بسته به کشورهای مختلف و نسبت به کاربردش متغیر است، و حتی فراتر از آن در درون یک کشور یا فرهنگ هم ممکن است سنین متفاوتی برای بلوغ (از نظر دورهبندی و قانونی) به منظور سپردن وظایف مشخص در جامعه، در نظر گرفته شود. برخی از این موارد شامل، رانندگی وسایل نقلیه، داشتن روابط جنسی قانونی، خدمت سربازی، تهیه و نوشیدن مشروبات الکلی، رایدادن، قرارداد بستن، تکمیل برخی مقاطع تحصیلی، یا ازدواج است. نوجوانی معمولاً بر خلاف مقطع پیشانوجوانی، با افزایش استقلال توسط پدرمادر یا سرپرست قانونی و نظارت کمتر همراه است. در این دوره نوجوان احساس قدرت می کند. استدلال های عقلی را بهتر در ک می کند، توانایی سنجش و تشخیص و ارزیابی مسائل، نسبت به کودک دیروز، در این دوره برای او بیشتر می شود. او در این برهه در پی استقلال فکری است و به همین دلیل ممکن است که خانواده در این موقعیت زمانی با نوجوان با مشکلاتی مواجه شوند. بعضی خانواده ها در این موقعیت مضطرب شده و نگران اوضاع تربیتی و شخصیتی فرزند خود می شوند. نوجوان در این مرحله می خواهد به هر طریقی قابلیت های خود را نشان دهد، ابراز وجود کند و شخصیت خود را اثبات نماید که بهتر است والدین موقعیت و شرایط دوره ی نوجوانی را درک کرده و فرزند خود را در این مسیر یاری نمایند. از آن جا که نوجوان تمایل به ابراز وجود و نشان دادن توانایی های خود دارد، ممکن است با اجتماع دوروبرش که شامل دوستان و همسالان می شود، زیاد از حد سازگاری کند که اگر در این راه موفق نشود یعنی مواظب روابط اجتماعی خود نباشد، ممکن است خطراتی مانند مصرف مواد مخدر یا مصرف الکل و ماری جوانا برای او بوجود آید. روانشناسان، نوجوانی را آغاز دوره تفکر انتزاعی می دانند. در این دوران، نوجوان احساس قدرت زیاد می کند. نوجوان در این مقطع سنی، می تواند قضایای منطقی را درک کند و استدلال علمی در او قوی می شود. در دوره نوجوانی، استعدادها و توانمندیها نیز اختصاصی تر می شود. به عنوان مثال ممکن است هر نوجوانی در دروس یا حرفه های خاصی موفقیت کسب کند. در دوره نوجوانی، ساده اندیشی دوران طفولیت از بین می رود و نوجوان به سنجش و ارزیابی مسائل می پردازد تا در نظام ذهنی خود، دوباره آنها را بسازد. از این رو شاید در مورد برخی امور متعارف شک کند و حتی از افکار و عقاید والدین خود انتقاد نماید. نوجوان در پی کسب استقلال فکری است. ممکن است درمورد اعتقادات خودش نیز دچار شک و تردید شود. نه اینکه آنها را نفی کند، بلکه می خواهد، آنها را دوباره بازسازی کند و زیربنایی استدلالی برای آنها بیابد. از اینرو والدین و مربیان نباید از شک و تردیدهای نوجوان، دچار نگرانی و اضطراب شوند، بلکه باید او را برای رسیدن به یقین، یاری کنند. بنابراین شک، توفقگاه خوبی نیست، اما معبر و راهی مناسب برای رسیدن به حقیقت است.